---دید دیگر
دقت داشته باشین من نمیخوام بگم قضیه سیاسیه البته قبول دارم در سالهای اخیر به دلیل مواضعی که کشورمون داشته و علاوه بر اون به خاطر اینکه ما تنها کشور شیعی قدرتمند دنیا هستیم دشمنامون توانایی تحمل ندارند و از هر راهی برای کوبیدن کشور و مردم استفاده میکنند( مثل تحریمها و تحقیرها چون میخوان هرطور شده ما رو به زانو دربیارن). ولی حرف من اینه که ما هم تا حدی (تا حد زیادی) مقصریم. می گید چرا؟ اگر ما میخوایم توسط ملتهای دیگه مورد احترام قرار بگیریم شرط اول اینه که خودمون بهم احترام بذاریم. یکی از آشناهامون اوکراین درس خونده. وقتی در مورد مسائل و مشکلات غربت ازش سؤال میکردم حرف عجیبی زد؛ میگفت اونجا هر ملیتی هوای هموطنش رو داره به خصوص چینی ها، ولی تنها ایرانیها بودن که زیرآب همدیگه رو میزدن و پشت همدیگه رو خالی میکردن و این کار باعث تعجب و تمسخر بقیه میشده. اونها میگفتن چطور شما هموطنید و با هم نامردی میکنید؟؟؟؟ میگفت: اونجا امکان نداشت شما بتونید بین دوتا چینی یا ... تفرقه بیندازید چون تا وقتی خودشون رو داشتن به احدی اعتنا و اعتماد نمیکردند. ولی ما ایرانیها... خوب مسلما همین امر باعث میشه که بقیه هم با دید احترام با اونها برخورد داشته باشند. امیدوارم به این موضوعات جدی تر فکر کنیم. شاید در پستهای دیگه مطالب مرتبط با این موضوع رو نوشتم. ممکنه بگید این حرف من درست نیست و همش بخاطر قضایای سیاسی و فشارهای اقتصادی و عواملی از این دست هست. در جواب باید بگم این مسئله مربوط به سالهای اخیر نیست البته قبول دارم الان شدیدتر شده ولی بذارید مثالی بزنم: بعد از جنگ جهانی دوم آلمان منفورترین کشور دنیا شد. کشورهای قدرتمند و پیروز جنگ با اعمال تحریمهای خیلی شدید کمر اقتصاد آلمان رو شکستند و مردم این کشور اعتبارشون رو در همه دنیا از دست دادند. ارزش پولشون بحدی افت کرد که با یک گونی پول نمیتونستند نون بخرند و... اما حالا شما چی میبینید؟ کشوری که بعد از آمریکا و درکنار ژاپن(که اونم دقیقا سرنوشت آلمان رو بعد از جنگ دوم جهانی داشت) مقام دوم قدرت اقتصادی جهان رو داراست. همینطور در مورد مسائل اجتماعی اونقدر مردم این کشور هوای همدیگه رو داشتند و به پول و پرچم و زبان و فرهنگ خودشون بها دادند تا اینکه ملتهای دیگه "مجبور" شدند اونها رو بپذیرند و در مجامع بین المللی به رسمیت بشناسند. کاری که ما اصلا در موردش تلاشی انجام نمیدیم. اکثر ماها ایرانی بودنمون رو نپذیرفتیم؛ حتی با رفتار و منش ایرانی آشنایی نداریم و با رفتارهای نادرست و گاها دور از شان یک ایرانی (با این سابقه فرهنگی درخشان) خودمون رو زیر سؤال میبریم. نمونه اش همین فرهنگ رعایت بهداشت و آلوده نکردن محیط (که توی پست اولم اشاره کوچیکی بهش داشتم) یا فرهنگ رعایت حقوق دیگران... اگر از نظر تاریخی و ملی به قضیه نگاه کنیم ایران و ایرانی سرآمد فرهنگ در جهان بوده؛ و اگر از نظر دینی هم بررسی کنیم پیامبر عزیز و امامان ما جز آموزشها و دستورات مفید که هم دنیا و هم آخرت ما رو در بر میگیره چیز دیگه ای نگفتن. پس چرا ما همه اینا رو رها کردیم؟؟ ما یه جورایی از خود بیگانه شدیم با این همه پشتوانه و ذخیره فرهنگی بازم چشممون به دست و دهان دیگرونه (بخصوص اروپای غربی و آمریکای شمالی). جالبه که درست هم کپی برداری نمیکنیم و از مواردی تقلید میکنیم که خودشون واسمون تدارک دیدن مثل مد و لباس و بی بند و باری... . نه در پشتکار وتلاشمون مثل اونها عمل میکنیم نه در اخلاقیاتمون حداقلش. شاید خیلی از هموطنانم نمیدونند که اونجا افراد دروغ نمیگن و اگه بفهمند دروغی گفتی اصلا دیگه بهت اعتماد نمیکنند و در ضمن فکر میکنند مشکل روحی روانی داری!! چون از نظر اونا آدم سالم و عاقل دروغ نمیگه حتی بچه هاشون. اونجا سیگار منفوره و مردم از سیگاریها فاصله میگیرند. اتاقهای هتلها، میز رستورانها، صندلی هواپیما و کوپه های قطار برای سیگاری و غیر سیگاری از هم جداست!(نه مثل کشور ما که بعضاً واسه جوونا کلاس محسوب میشه!) اهل ناسزا گفتن نیستند و ناسزا جرم به حساب میاد و میتونی کسی که حرف نامربوطی بهت گفته رو به دادگاه بکشونی!! حتی در مورد شراب، خود من از منبع موثقی شنیدم که الان غربیها به این نتیجه رسیدن که بهترین نوشیدنی موجود آب هست و اگه قبلا دست جوونها بطری های آبجو و ویسکی و ودکا و... بود الان اکثرشون بطری آب معدنی همراه دارند ... و از این دست مثالها. البته فرهنگ همه کشورهای صنعتی شبیه هم نیست ولی این چند تا مثالی که زدم کم و بیش در مورد همشون صدق میکنه. نمیگم اونا خیلی خوب و بافرهنگن؛ اونا هنوزم خیلی مسائل رو رعایت نمیکنند و محبتها و روابطشون کمرنگه و خیلی مسائل دیگه هم دارن. حرفم اینه که مشکل ما قبول نداشتن خودمون هست که اصلا بهش فکر هم نمیکنیم. اگه سعی میکردیم در مقابل دیگران مشکلات بین خودمون رو کنار بذاریم و باهم متحد و همدل باشیم چی میشد!! در این مورد مثال دیگه ای خاطرم هست: زمانی که علی دایی مربی تیم ملی بود در یکی از بازیها ما میزبان کره جنوبی بودیم. (حتما طرفداران فوتبال به یاد دارند) همون زمان دایی منتقدین و مخالفان زیادی داشت. در اون بازی عده ای از خبرنگاران ظاهرا، برای ابراز مخالفت با مربی و عملکردش شروع به تشویق تیم کره کردند!!! اقدامی که باعث شد خود کره ایها با تعجب شدید و پوزخند به اونها نگاه کنند؛ به نظر شما اونها درباره ما چه فکری داشتند؟؟!! از فوتبال گفتم الان هم که بی مناسبت نیست. در همین جام ملتهای اروپا هر یک از ما طرفدار تیمی هستیم یکی اسپانیا دیگری فرانسه و... ولی اگه الان شما از یک اروپایی بپرسید طرفدار کدام کشور هستی با تعجب به شما نگاه خواهد کرد! چون از دید اون فقط طرفداری از تیم کشور خودش معنی داره. اگر تیم کشورش هم در بازیها نباشه فقط برای تفریح و لذت بردن از بازی به ورزشگاه میره. شاید بگید اونها تیمهای بهتر و بازیهای قویتری دارند ولی مطمئن باشید که اگه تیم ما سلطان فوتبال جهان بود یا کشورمون قدرتمندترین در دنیا، بازهم اونا طرفدار ایران نمیشدند... کما اینکه در بازیهای باشگاهی هر شهر تیم خودش رو تشویق میکنه نه مثل ما که دو تیم تهرانی در تمام شهرها طرفدار دارند...!!
نمیدونم... در این مقوله حرف و سخن بسیارست!! من بخش کوچیکیشو گفتم قضاوتش با خودتون.
و یک سخن شاید بی ربط ولی جالب: ژاپني ها : ما ميتونيم ، مگر اينکه بلايي نازل بشه !!!
نظرات شما عزیزان: نرگس
ساعت11:14---18 مرداد 1391
واقعا عالی بود
ببين خواهر من اونا با ايراني و شيعه بودن مشكل دارن،طرز فكرشون همون عرب جاهليت 1400 سال پيشه،طوريكه حتي نميزارن ايرانيا يا بهتر بگم شيعه ها صف اول نماز تو مسجد الحرام بايستن،چرا؟چون عمر دستور داده بود كه نزارن مجوسيان(ايرانيا) صف اول بايستن
بيخيالشووووووووووون ممنون از مطلب خوبت 111
ساعت1:08---15 تير 1391
خیلی خوب بود مطلبت
وبلاگتم خیلی پر باره
به نکته های جدیدی اشاره کرده بودی دست مریزاد!!
|