---دید دیگر
برچسب:, :: :: نگارنده : Hani
بعد از واقعه ی عاشورا و بازگشت اهل بیت (ع) به مدینه، اندوه و غم بر بازماندگان کربلا سایه افکنده بود. نقل کرده اند که امام زین العابدین علیه السلام هرگز آسوده نشد؛ همواره اندوهگین بود و خصوصاً هرگاه آب یا غذایی برایشان می آوردند حزن و گریه شان شدیدتر می شد. روزی فردی از ایشان پرسید: ای پسر رسول خدا آیا اندوه شما را پایانی نیست؟ فرمود: وای بر تو، یعقوب نبی دوازده پسر داشت. خداوند یکی را از نظر او ناپدید نمود. از غم دوری فرزند، مویش سپید و قامتش خمیده گشت و چشمانش از شدت گریه و اندوه نابینا گردید حال آنکه پسرش زنده بود. ولی من به چشم خود دیدم که پدر، برادر و هفده نفر از اهل بیت و همچنین یاران پدرم در خاک و خون افتاده قطعه قطعه شدند و سرهایشان از بدن جدا گردید... پس چگونه اندوهم به پایان رسد و گریه ام تقلیل یابد؟ صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوة نظرات شما عزیزان:
نيما يوشيج در تولد يك سالگي پسرش نوشت:
پسرم يك بهار ؛
يك تابستان ؛
يك پاييز و يك زمستان را ديدي
زين پس همه چيز جهان تكراريست
جز محبت و مهرباني
سلاااااااااااااااااااااااااااا م خوبی گلم؟؟؟خیلی وب زیبایی داری ممنون میشم به منم سر بزنی خیلی دوس دارم بیای به سایت من منتظرتم گلم موفق باشی دوست دارم بوووووووووووووس
سلام ممنون که به یادمی ... امیر دیگه روبه راه شده از هفته ی آینده میره نمایشگاه منم حالا که تو گفتی انگار دارم تو درسم میافتم میترسم نتونم آخه خیلی بینش وقفه افتاده با یه عالمه اتفاقای بد
|